نویسنده: سمیه سادات فاضلی کارشناس رشته مطالعات زنان مقدمه از مباحثی که در جوامع علمی و فرهنگی به آن توجه می شود، موضوع حقوق و شخصیت زن است.زنانی که بخشی از جامعه انسانی را در بر می گیرند غالباًدر طول مسیر تاریخ به دور ازجایگاه و منزلت واقعی خود بوده اند، اما با رشد و افزایش آگاهی ،زنان توانستند تا حدودی حقوق از دست رفته خود را باز ستانند .در این راستا ، مکتب انسان ساز و جامعنگر اسلام که سرچشمه آن زلال وحی است و از زیبا ترین و معتدلترین حقایق در مورد زنان برخوردار است توانست کمک شایانی به باز خوانی و باز شناسی آن در عرصه کنونی داشته وبا در نظر گرفتن حقوق و تکالیف زن و مرد وویژگیهای تکوینی که خداوند حکیمانه در وجود هردوی آنها برای برقراری تعادل نهاده هویت و جایگاه حقیقی خود را بدست آورد خداوند زن و مرد را از نفس واحده می شمارد ومی فرماید: «یاایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهمارجالاًکثیراونساء».ای مردم، بترسید از نافرمانی خدا، آن خدایی که همه شما را از تن و نفس واحده آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو نفر، خلقی بسیار از مرد و زن در اطراف عامل برانگیخت.از آنجا که حقوق زنان مباحث بسیار را می طلبد در این تحقیق سعی شده است مبحث ریاست مرد در خانواده مورد بررسی قرار گیرد. کلید واژهها:قوامیت، سرپرستی، حقوق، سلطه زنان و مردان، خانواده. زن در مقابل عنوان قوامیت نویسنده: سمیه سادات فاضلی کارشناس رشته مطالعات زنان مقدمه از مباحثی که در جوامع علمی و فرهنگی به آن توجه می شود، موضوع حقوق و شخصیت زن است.زنانی که بخشی از جامعه انسانی را در بر می گیرند غالباًدر طول مسیر تاریخ به دور ازجایگاه و منزلت واقعی خود بوده اند، اما با رشد و افزایش آگاهی ،زنان توانستند تا حدودی حقوق از دست رفته خود را باز ستانند .در این راستا ، مکتب انسان ساز و جامعنگر اسلام که سرچشمه آن زلال وحی است و از زیبا ترین و معتدلترین حقایق در مورد زنان برخوردار است توانست کمک شایانی به باز خوانی و باز شناسی آن در عرصه کنونی داشته وبا در نظر گرفتن حقوق و تکالیف زن و مرد وویژگیهای تکوینی که خداوند حکیمانه در وجود هردوی آنها برای برقراری تعادل نهاده هویت و جایگاه حقیقی خود را بدست آورد خداوند زن و مرد را از نفس واحده می شمارد ومی فرماید: «یاایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهمارجالاًکثیراونساء».ای مردم، بترسید از نافرمانی خدا، آن خدایی که همه شما را از تن و نفس واحده آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو نفر، خلقی بسیار از مرد و زن در اطراف عامل برانگیخت.از آنجا که حقوق زنان مباحث بسیار را می طلبد در این تحقیق سعی شده است مبحث ریاست مرد در خانواده مورد بررسی قرار گیرد. کلید واژهها:قوامیت، سرپرستی، حقوق، سلطه زنان و مردان، خانواده. خانواده تعریف خانواده اگر کسی از ما بخواهد خانواده را تعریف کنیم در دید اول خواهیم گفت چه سوال ساده ای !ولی وقتی به منابع واژه شناسی مراجعه میکنیم میبینیم که هر کسی بنا بر تخصص و نیازش خانواده را تعریف کرده مثل بعضی ها که خانواده را اجتماع کوچک و بعضی دیگر که عوامل جنسی و روانی را باعث تشکیل و نیاز خانواده دانستهاند به بعدی دیگر از خانواده توجه دارند. مثلاً علوم تربیتی به خانواده بیش از هر چیزی به عنوان یک نهاد تربیتی مینگرد و فضای گرم خانواده را مناسبترین جای پرورش استعدادها و توانای های نسل جدید می داند. و علوم سیاسی نظام خانواده را به عنوان یک نظام سیاسی که نقش موثری در تربیت نیروی انسانی و سیاسی و اجتماعی دارد میبیند.[1] و دانش حقوق هم به مسائل خانواده توجه جدی نموده و به عنوان یک نهاد مدنی و حقوقیان را مورد تحقیق قرار داده. و از طرفی اقتصاد دانان هم خانواده را در تقویت بنیه مالی کشورموثردانسته وآن را نخستین گروه اقتصادی تعریف کردهاند.[2] از این رو می توان گفت خانواده مناسبترین سازمان اجتماعی است که بر اساس ازدواج بین یک مرد و دست کم یک زن شکل میگیرد و درآن مناسبات خونی به چشم میخورد و معمولاً دارای نوعی اشتراک مکانی است و کار کردهای گوناگون شخصی، جسمانی، اقتصادی، تربیتی و جز اینهارا بر عهده دارد.[3] خانواده بر گردان واژه لاتین family از ریشه familia به معنای برده و مستخدم است بدین معنا که در گذشته نظام خانواده گسترده بوده و شامل غیر اعضا خانواده نظیر خدمت کار هم میشده ولی امروزه خانواده به هستهای تبدیل شده که مبتنی بر رابطه نسبی و سببی میان اعضای خانواده است.[4] و اما تعریف خانواده از نظر ساموئل کینگ عبارت است از شرکت کم و بیش پایدار با فرزند یا بدون فرزند.[5] خانواده سازمانی اجتماعی محدود و نهاد سازندهای است که از طریق ازدواج که قراردادی اجتماعی است تشکیل میشود.[6] در تعریف خانواده در فرهنگ معین آمده خانواده به معنای دودمان، تبار است.[7] و در لغت نامه دهخدا هم تعریف خانواده به عنوان خاندان و اهل خانه تعریف شده است.[8] خانواده از نظر جامعه شناسی جامعه شناسان خانواده را به عنوان یک نهاد اجتماعی همواره در نظر داشتهاند و از نظر جامعه شناسان خانواده اساسیترین نهاد اجتماعی است که در شکل گیری و فرم دهی جامعه و افزایش بهره و ریان نقش بسزایی را ایفا میکند چون جامعه است که به نوعی تحت تأثیر تحولات خانوادگی قرار گرفته و برآن اثر مستقیمی دارد و در مقابل هم خانواده در برابر تغییرات جامعه از خود واکنش نشان میدهد و از این رو میتوان بیان کرد که هر دو بر هم تأثیر میگذارند و روابط مستقیمی دارند.[9] یکی از دغدغههای مهم و اساسی جامعه شناسان خانواده ارائه تعریفی در خور قابل قبول از خانواده است بر این اساس جامعه شناسان بسیاری به تعریف خانواده پرداختهاند و هر یک از نگاهی ویژه به خانواده نگریسته وآن را تعریف کردهاند. برگس ولاک در تعریف خانواده میگوید:خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی و همخونی و یا پذیرش به عنوان فرزند با یکدیگر به عنوان شوهر و زن مادر پدر برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آو رده و در واحد خاصی زندگی میکنند.[10] لوی:خانواده واحد اجتماعی است که بر اساس ازدواج پدید میآید. [11] دیویس :خانواده از گرو هی از اشخاص تشکیل میشودکه روابطشان با یکدیگر بر پایه خویشاوندی همخونی استوار است.[12] از همه این تعاریف که بگذریم میتوانیم در همه آنها چند امر مشترک پیدا کنیم اول آنکه خانواده را گروه و نهادی اجتماعی دانستهاند و دوم آنکه این اجتماع بر اساس ازدواج و روابط خویشاوندی پایاپای بنا و شروع میشود. از همین جهت است که در جامعه شناسی هم خانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج و کمون هاویا اجتماعات اشتراکی و همجنس بازان در تعریف خانواده گنجانده نمیشود. [13] جامعه شناسان خانواده را به دو گونه تقسیم میکنند : خانواده گسترده. خانواده گسترده به خانوادهای گفته میشود که درآن بیش از دو نسل از خویشاوندان نزدیک در کنار هم زندگی میکنند و شامل فرزندان مجرد و متأهل پدر و مادرها و پدر بزرگهای و مادر بزرگها آنان میباشد؛ و به عنوان یک واحد در عرصههایی چون کشاورزی و دامپروری و صنایع خانگی فعالیت میکنند. در این دوران نمیتوان گفت که دیگر خانواده گسترده در جوامع یافت نمیشود یا اهمیت ندارد باید اذعان داشت که خانواده گسترده کم رنگ شده به دلیل تغییرهای اجتماعی و اقتصادی و به جای آن خانواده هستهای جایگزین شده است.[14] خانواده هستهای. خانواده ایست که، متشکل از والدین و فرزندان متعلق به آنها یا فرزند خوانده باشد و مستقل از بزرگان خود زندگی کند. با پیدایش پدیده صنعتی و افول اقتصاد خانوادگی، باعث ظهور پدیده شهر نشینی و تغییرهای اجتماعی و اقتصادی شد، که به سبب آن خانواده گسترده به خانواده هستهای تبدیل گشت.[15] جایگاه خانواده در اسلام اسلام خانواده را، به عنوان کهنترین اجتماع انسانی قلمداد کرده، چون در آغاز آفرینش خداوند انسان را به صورت زن و مرد آفریده که آنها خانواده را تشکیل دادهاند. انسان، اصالتاً موجودی اجتماعی و نخستین بستر فعلیت یافتن این ویژگی برترین مخلوق الهی به طور قطع کانون مقدس خانواده است. در نظام الهی و فرهنگ قرآنی هدف از ازدواج و تشکیل خانواده را رسیدن به آرامش روان و آسایش خاطر و پیمودن راه رشد و شکوفایی در رسیدن به کمال انسانی و تقرب به ذات حق تعالی است؛ و بی شک تشکیل خانواده به ارضای غرایز طبیعی و حفظ عفت و مصونیت از گناه آرامش و تعادل اعصاب و تولید و تکثیر نسل وهمچنین از مهمترین عوامل موثر در آرامش روان و آسایش فکر است. خداوند در قرآن کریم میفرماید از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میا نتا ن مودت و رحمت قرار داد.[16] پس اولین و برترین کارکرد در ازدواج و تشکیل خانواده آرامش روان است که خداوند به زن و مرد عطا فرموده؛ و در جای دیگراززن و مرد به عنوان لباس یاد شده است (هن لباس لکم وانتم لباس لهن[17]) آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرند) لباس وسیله پوشش و حفاظت برای بدن از سرما و گرما است و به گفته علامه طباطبایی در این آیه استعاره بس لطیف به کار برده شده است زن برای مرد و مرد برای زن به عنوان لباس و پوشش میباشند که همدیگر را از آلودگی و فجور محافظت میکنند[18] و نیز همان طوری که لباس مایه زینت و زیبایی برای انسان است، زن و مرد نیز مایه زینت و زیبایی برای یکدیگرند؛ و همچنین نظام خانواده نظامی ارزشمند است که در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از او پایه ریزی نشده است و حتی روی ثواب عبادت و بندگی تأثیر میگذارد تا جایی که دو رکعت نماز کسانی که ازدواج کردهاند برتر از عبادت فردی است که هنوز تشکیل خانواده نداده است و شب و روز را به عبادت می ایستد و روز را با روزه سپری می کند.[19] و در همین راستا آخرین دین الهی یعنی اسلام، در ابعاد مختلف زندگی خانوادگی، دستورها و آموزههای مفیدی ارائه کرده است. در این دین، ازدواج و خانواده محبوبترین ( [20]) عزیزترین ([21]) نهاد بشری نزد خداوند اعلام شده است. جایگاه خانواده در روایات نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبی است که در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از آن پایه ریزی نشده است. پیامبر اسلام میفرماید: «ما بنی فی الاسلام بناء اَحبّ الی اللَّه تعالی و اعزّ من التزویج». «در اسلام هیچ نهادی محبوبتر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است».[22] و نیز فرموده است: «ما استفاد امرؤ مسلم فائدة بعد الاسلام أفضل من زوجة مسلمة، تسرّه اذا نظر الیها، و تطیعه اذا أمرها، و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله» پ «هیچ فائده ای بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این برای مرد مسلمان نیست که او همسری داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب گردد و هنگامی که به او دستور بدهد اطاعت نماید، و هر وقتی که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد[23]». در این حدیث شریف زن شایسته و وارسته بالاترین ارزش و نعمت بعد از اسلام، برای مرد شمرده شده است. «ان اللَّه عزّ و جلّ یحب البیت الذی فیه العرس، و یبغض البیت الذی فیه الطلاق[24]». «خداوند خانهای را که در آن عطر دل انگیز عروس بوزد دوست میدارد، و خانهای را که در آن سخن غم انگیز طلاق سر داده شود دشمن میدارد». نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته ای در اسلام برخوردار است که حتی روی ثواب عبادت و بندگی تأثیر میگذارد، تا جایی که دو رکعت نماز کسانی که تشکیل خانواده دادهاند برتر از عبادت فرد مجردی است که شب و روز نماز بخواند. چنانکه امام باقر (علیهالسلام) فرموده است: «الرکعتان یصلّیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله و یصوم نهاره[25]» «دو رکعت نماز مرد معیل افضل و بهتر از نماز مرد مجردی است که شب را به عبادت بایستد و روز را با روزه سپری کند». این روایات و نیز روایاتی قریب به این مضمون که در متون اسلامی، وارد شده به خوبی جایگاه و ارزش والای خانواده را تعیین میکند. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: درهای آسمان، هنگام بروز چهارپدیده گشوده میشود (کنایه از نزول برکات و رحمت خداوند) که دو مورد از آنها مربوط به خانواده است: وقتی عقد ازدواج برگزار میشود و هنگامی که فرزند به چهرهی والدین خود نگاه میکند. ([26]) اسلام همانگونه که گفته شد نگاهی همهجانبه به نهاد خانواده دارد و آن را از زاویههای گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتی به متون اسلامی، به خصوص آیات و روایات مراجعه کنیم، در همه زمینهها به دستوراتی برمیخوریم که از همه جهات به تحکیم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن کریم و احادیث اسلامی در مسائل اخلاقی، اجتماعی، تربیتی، روانشناختی و اقتصادیِ خانواده فراوان سخن گفتهاند. اگر این مضامین به صورت دقیق و تخصصی استخراج و با یافتههای علوم جدید منطبق گردند، تحول عظیمی در دانش خانواده به وجود خواهد آمد. آن قدر که اسلام به تحکیم بنیان خانواده اهمیت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است، مکتبهای دیگر به استقرار خانواده بها ندادهاند. اسلام پیش از همه، میخواهد یک فضای عاطفی و محبتآمیز در محیط خانواده پدید آید و روابط بین اعضای آن بیش از پیش پایدار گردد. ([27]) تفسیر واژهها الف.قوامون قوام از صیغه مبالغه بوده و ریشگان قیام است زبان عربی قیام را به معنای ایستادن (ضد نشستن) آورده است و متذکر میشود که مشتقات قیام در معانی مختلفی به کار رفته است مانند وقوف و ثبات ادامه دادن مانند آیه شریفه (یقیمون الصلاه) تعدیل و تساوی در امور، رعایت عدالت مانند (وکان بین ذلک قواما) خوش رفتاری، نظام و شالوده چیزی (قوام الامور) و در آیه (الرجال قوامون علی النساء) آن را به معنی محافظت و اصلاح میداند. [28] در بعضی کتب تفسیری این واژه را صیغه مبالغه از قیام گرفتهاند :یعنی شخصی با دقت و مراقبت بسیار از شیء مورد نظر خود محافظت کند. (قوام) صیغه مبالغه قائم است که از قام یقوم گرفته شده و قام بدون حرف جر و نیز همراه به حروف ب ،ل ،فی ،عن ،الی و علی به کار میرود[29].در صورتی که قوام و قام با علی به کار رود به معنای مراقبت و دوام و ثبات به کاری یا ایستادن بر پایه چیزی یا تکیه بر چیزی است.[30] راغب در کتاب المفردات فی غریبه القرآن در مورد معنای قوام آورده است: قیام دو قسم دارد: قیام ارادی قیام غیر ارادی قیام غیر ارادی مثل سوره هود آیه 10 و قیام اختیاری مثل سوره مائده آیه 8 و سوره رعد آیه 33 که به معنای مراعات و مراقبت و نگهداری آمده است؛ و قوام در اصل مال مردان است از این روست که در خداوند سوره نساء آیه 34 اشاره کرده است.[31] در کتاب (لسان العرب)آمده است :قیام، نقیص جلوس است و گاهی به معنای محافظت و اصلاح میآید. صاحب تفسیر خسروی در این باره مینویسد که قوامون یعنی قائم بر امر زنان، در کاره ای انان قیام و ایستادگی و در محافظتشان رعایت و مراقبت دارند و این که مردان قوام بر زنان باشند بدورازشان و طبیعت آنهاست که به امر زنان قیام کنند و به بهترین وجه در رعایت آنها بکوشند.[32] علامه طهرانی در این زمینه گفتهاند: «قوام، بیشتر از قیم و قیام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیت است، بنابراین سیطره و احاطه توام با قدرت دارد؛ گویی حیات زن، قائم و نیازمند به وجود مرد است.»[33] سید محمد تقی مدرس در تفسیر هدایت آورده است که قرآن نظام را قیام مینامد و نظام دهنده را قیم و قائم بالامره ...قرآن واژه قوامون را بکار برده است تا بیان دارد که تنظیم امور زنان به گونهای مستمر بر عهده مردان است و به عبارت دیگر حاکی از مسئولیت تام آنهاست در کارهایی که بر عهده دارند. [34] ب.فضل فضل از ریشه «فضل» است. لسان العرب در مورد معنای فضل آورده است : «فضل وفضیلت معنایش روشن است. ضد نقص و نقیصه است؛ و جمعان» فضول می باشد[35] در «مقاییس اللغه»آوره شده است: «فضل بر زیادتی و فزونی در چیزی اطلاق میشود.».[36] راغب میگوید: زمانی که فضل در برتری دادن دو چیز یکی بر دیگری بکاربرده شود، سه قسم دارد: الف:فضل و برتری از جهت جنس. ب:فضل وبرتری از جهت نوع. ج:فضل وبرتری از جهت ذات. که برتری نوع اول و دوم برتری جوهری است ،یعنی راهی برای از بین بردن نقص خود ندارند تا کسب فضل نمایند. اما قسم سوم برتری عرضی است و میتواند کسب فضل نماید. مراد از فضل در آیه نساء فضیلت ذاتی مردان است که با داشتن مال و نیروآن را بدست آورده اند.[37] سید محمّدحسین فضل الله آن را به جنبه عاطفی و قدرت بدنی تفسیر میکند.[38] آیه الله جوادی آملی میفرماید: اگر کسی معیار فضیلت را در مسائل مادی و پست و مقام خلاصه کند، باید در اصل تفکر و ارزیابی خود تجدیدنظر کند. آن نظام که مسائل را از محور طبیعت و ماده مینگرد، کسی را که دارای میز بزرگتر، سمت برتر، و حقوق و مزایای بیشتری است، افضل میداند. اما اسلام به اینگونه امور بها نمیدهد و میگوید: عظمت انسان به جان آدم است و چیزی که خارج از جان آدم است فقط ابزار اجرایی است.[39] حال باید به یک سوال پاسخ داده شود که دارا بودن چه امتیازی مردان را برتر بر زنان قرار داده است؟ دلیل اول ریاست مرد در خانواده الف:«به ما فضل الله بعضهم علی بعض» میتوان اولین دلیل را در سوره نساء آیه 34 جمله «به ما فضل الله بعضهم علی بعض» شمرد. اما آنچه که باعث فضل بعضی بر بعض دیگر شده را باید در سخن مفسرین جستجو کرد. پس همان طور که گفته شداولین دلیل در سوره نساء آیه 34 جمله «به ما فضل الله بعضهم علی بعض» را میتوان شمرد. که برای پاسخ به این سوال به سراغ سخن مفسرین میرویم. فخر رازی دلیل این برتری را این چنین بیان میکند:دانایی، عقل و نیرومندی سبب فضیلت مردان است.[40] تفسیر مراغی مینویسد :دلیل برتری مردان بر زنان در خلقت آنهاست و آنچه که به آنها عطا شده از قبیل عقل و نیرو[41] زمخشری در مورد این فضل معتقد است این چنین برتری به عقل، عزم و اراده، قدرت و قوت و برخی از مناصب الهی مثل امامت و نبوت و برخی دیگر مانند جهاد ،اذان خطبه و اعتکاف و غیره برمی گردد. مرحوم طبرسی، علم، عقل، رای، و نظر نیکو و عزم و اراده برتر را سبب فضیلت وبرتری مردان بر زنان میدانند.[42] در تفسیر فرقان وارد شده است : «قوامیت مردان بر زنان هم تکوینی است و هم تشریعی؛ و در قسمت تکوینی، مردان از نظر عقلی، بدنی و فکری از زنان قویترند.»[43] در تفسیر المنیر آورده شده است: که امتیاز از لحاظ عقلی و برتری قوت مردان بر زنان است.[44] جمال محمد فقهی رسول مینویسد: سرپرستی مرد از دیدگاه اسلام، بر دو نقطه استوار است: 1. جنبه فطری، که مراد تواناییها و برتریهای بدنی و روحی مرد است، که در این خصوصیات، مرد بر زن برتری دارد و مردها دارای بنیه کامل و عقل غالب بر عاطفه هستند. 2. جنبه اکتسابی، که مردها با دادن نفقه زن بر امور زندگی سلطه مییابند. البته او میافزاید: روح آیه 34 سوره نساء میرساند که ولایت مرد بر زن در ادامه ولایت پدر است و فقط شامل همان ولایتهایی است که پدر بر دختر دارد.[45] در تفسیر نمونه نیز این پست به مردان داده شده به لحاظ قدرت تفکر و نیروی جسمی که در مردان یافت میشود بجای نیروی عاطفه زنان تا بتوانند خوب در خانواده مدیریت کنند. استاد مکارم شیرازی آورده اند: «البته ناگفته پیدا است که سپردن این وظیفه به مردان نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفا بستگى به تقوى و پرهیزگارى دارد، همانطور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبههاى مختلفى بیشتر باشد اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایستهتر است.» [46] علامه طهران نظری دیگر در این زمینه دارند: «استدلال به بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلىَ بَعْضٍ به سبب آنچه که خداوند بعضی از آنها(مردان) را بر بعضی از آنها(زنان) برتری داده است، به این معناست که خداوند مردان را بر زنان برتری داده است. پس ضمیر جمع مضاف الیه در بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ برای هر دو طائفه است از باب تغلیب، فقط برای ظاهر معنا چنانکه در روح المعانی آمده است نمیباشد؛ بلکه این تعبیر برای بیان اشتراک جنس آمده است، و این که مردان و زنان هر دو از جنس واحدی هستند، و این تفضیل و برتری در افراد یک جنس واحد واقع شده است نه در اجناس متفاوت و متغایر، و این برای حمایت از مقام زن است تا تصور نشود که به سبب برتری مرد بر زن، از جنس دیگری مادون جنس مرد میگردد. واین مطلب از ادب قرآن مجید است که تا در شأن زن چیزی را کوتاهی نفرموده باشد.»[47] پس در یک جمع بندی میتوان عمدتاً همه مفسرین به دو دلیل سرپرستی را ازآن مردان میدانند. اولین دلیل قدرت تفکر و تعقل مردان است و دومین را میتوان به توانمندیهای جسمی آنها ملحق کرد. با و جود این مطالب سوال دیگری در ذهن خلق میشود که آیا زنان ناقصالعقل هستند یا منظور چیزی دیگر است؟ برای روشن شدن این پرسش بایدبه چند نکته توجه کرد : اول :عقل در عرف و اصطلاح منطق، فلسفه و حدیث، معانی متعددی دارد. یکی از معانی پر کاربردان، قوه درک امور کلی و تجزیه و تحلیل مفاهیم و استدلال است. یعنی عقلی که برای گردش امور زندگی و اقتصاد و سیاست بشری به کار می آید یا همان عقلی که موجب پیشرفت و توسعه علوم مختلف است. گاهی این عقل به سه معنای مستقل از هم یعنی عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری به کار میرود.[48] معنی دیگر عقل، آن است که موجب نجات بشر و عبودیت خداوند شود.[49] آنچه در اسلام ارزش دارد، عقل به معنای دوم، تقوا، قرب الهی و کمالات معنوی و روحی است که همه به روح انسانی و قابلیتان باز میگردد. پس لذا مقصود از برتری عقل مردان و کاستی عقل زنان، عقل مدیریتی و اجتماعی است؛ و آنچه از سیاق آیه 34 سوره نساء فهمیده میشود این است که آنچه موجب برتری مردان است و به همین دلیل سرپرستی خانواده به آنها سپرده شده ، همان عقل مدیریتی و اجتماعی مرد است و به همین دلیل مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: «از آنجا که مرد از نظر تعقل بر زن برتری دارد، در امر ارث، چنین تفاوتی پدید آمده است. البته این فضیلت، کرامتی را به دنبال ندارد و صرفاً یک برتری دنیایی است؛ و آن فضیلتی که ریشه کرامت است و اسلام به آن توجه دارد، تنها تقواست و بس، در هر که و هر کجا باشد»[50] و در جای دیگر ایشان میفرمایند: «آن عقلی که در زن و مرد متفاوت است، عقل اجتماعی است، یعنی نحوه مدیریت، در مسایل سیاسی، اقتصادی، علمی، تجربی وریاضی هم چنین[51] زندگی زن احساسی و مرد تعقلی است؛ و به همین سبب، میان وظایف و تکالیف اجتماعی زن و مرد تفاوت است. که این به تفاوت روحی آنان مرتبط است که همان تفاوت زن و مرد در تعقل و احساسات است. از این رو ولایت و جهاد را که کاری با تعقل است به مردان و تربیت و تدبیر امور خانه را به عهده زنان گذاشتهاند، چرا که این امور نیاز به عواطف و احساسات فراوان دارد.[52] اما باید ذکر کردکه یکی ازتفاوتها که باعث شده خداوند ریاست و سر پرستی خانواده را به مردان بسپرد وجود قدرت فکری و تعقلی است که اگر چه قوه تعقل و ادراک در مرد و زن یکی است ولی عاطفه و احساساتی که در زن وجود داردان را تحتالشعاع قرار میدهد و شاید هم بتوان گفت که زن در عقلی که به معنای کسب و معاش و تدبیر امور منزل است از مرد ضعیفتر است. دلیل دوم برای ریاست مرد در خانواده ب) «و به ما انفقوا من اموالهم» دلیل دوم که در آیه برای مدیریت و سرپرستی مردان ذکرشده است، تعهد به پرداخت هزینه زنان توسط شوهرانشان میباشد: «و به ما انفقوا من اموالهم». تعریف نفقه نفقه به معنای «آنچه صرف هزینه عیال و اولاد کنند، هزینه زندگی زن و فرزندان، روزی و مایحتاج معاش[53]».آمده است. همچنین در تعریف دیگری آمـده اسـت: «ما انفقت و استنفقت علی العیال و نفسک»، [54]یعنی آنچه برای خود و خانواده هزینه میشود. تعریف اصطلاحی نفقه در جواهرالکلام بیان شده: «مایحتاج زن از جمله غذا، البسه، مسکن، خادم و وسائل آشپزی کـه به طور متعارف بـا وضعیت زن در آن شهر متناسب باشد[55]».بعضی از فقها، مصادیق دیگری به آن اضافه نمودهاند، همانند: «وسائل تنظیف و آرایش از جمله شانه، کرم، صابون و هزینه حمام در صورت نیاز[56]». در تحریر الا حکام در تعریفی کوتاه بدون ذکر مصادیق آمده است: «آنچه زن بدان نیازمند است و در شأن چنین زنی در آن شهر است».[57] نفقه از دیدگاه قرآن آیات متعددی در باب نفقه وارد شده است که در دلالت این آیات بر اصل نفقه و تکلیف آن بر مرد جای هیچ تردیدی نیست. - «علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف». (بقره، 233) بر صاحب فرزند لازم است که خوراک و لباس مادر را به طور متعارف بپردازد. - «لینفق ذوسعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه اللّه». (طلاق، 7) در این آیه میزان انفاق، به توان انفاق کننده مقید شده و میفرماید: آنان که توانگر هستند به اندازهی توانگری خودشان و آنان که تنگدستند از آنچه که خداوند به آنها داده، انفاق نمایند. - «عاشروهن بالمعروف». (بقره، 19) با آنها به طور شایسته و پسندیده معاشرت نمایید. - «فامساک بالمعروف او تسریح به احسان». (بقره، 229) یا آنها (زنان) را به طور متعارف و شایسته نگهداری کنید یا با نیکی و احسان آنها رها نمایید. الرِّجَالُ قَوَّا مُونَ عَلَی النِّسَآءِ به ما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ فَالصَّلِحَتُ قَنِتَتٌ حَفِظَتٌ لِّلْغَیْبِ به ما حَفِظَ اللَّهُ وَالَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا (نساء/34) مردان قیّم بر زناناند، به خاطر فضیلتی که برخی از آنها بر بعضی دیگر دارند ونیز به دلیل اینکه از اموال خویش [به زنان] نفقه میدهند علّامه طباط

نظرات